کربلا مصاف دو اردوگاه سعادت و شقاوت - حجت الاسلام والمسلمین رفیعی برگرفته شده از وبلاگ روزنوشته های
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1231
بازدید دیروز : 119650
بازدید هفته : 334029
بازدید ماه : 656310
بازدید کل : 11048065
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 7 / 10 / 1398

آنچه که در مقابل هم ایستاده، تقابل همه ی خوبی ها در مقابل همه ی بدی ها و ضد ارزشها است.

برای تولّی و تبرّی یعنی ولایت پذیری و دوری از دشمنان، هم باید ویژگی های دوستان را شناخت و هم ویژگی های دشمنان را. وقتی می گوئیم ( سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم ) باید بدانیم که سلم و حرب با چه کسی باید باشد. امروز که نه یاران امام حسین  در بین ما هستند و نه سپاه عمرسعد.

آنچه که ما را امروز به ولایت دوست و تبرّی از دشمن وا می دارد و آنچه که ما را امروز به تبعیت از اردوگاه امام حسین  و دوری از اردوگاه دشمن می کشاند، ویژگی ها و صفات و خصوصیاتی است که در این دو لشگر وجود دارد. بنده شب های گذشته تعدادی از ویژگی های اصحاب امام حسین  را بیان نمودم.

امشب ویژگی دشمن شناسی را می خواهم بیان کنم. یکی از خصوصیات یاران امام حسین  این بود که دشمن را خوب شناخته بودند و به ویژگی ها و ترفندهای دشمن به خوبی آگاه بودند و ما اگر دشمن را نشناسیم ممکن است که او را دوست تلقی کنیم.

بسیاری از مشکلات امروز جامعه ناشی از دوست پنداشتن دشمنان و سراب را آب دیدن است؛ خطا را صواب دانستن است؛ کژی را راستی خواندن است و لذا دشمن شناسی مهم است.

شما ببینید! وقتی حبیب بن مظاهر به میدان می آید و رجز می خواند، دشمن را می شناسد و می گوید: شما أغدر و پیمان شکن هستید و اهل نیرنگ می باشید و ما نسبت به اماممان وفادار به عهد هستیم. یا این که وقتی زهیر روز عاشورا به میدان می آید، سپاهیان دشمن به او می گویند تو که عثمانی مذهب بودی، چه باعث شد که شیعه بشوی و به اردوگاه حسین بپیوندی؟ او پاسخ داد: من وقتی امام حسین  را دیدم، گویا پیامبر را دیدم و یاد رسول الله  افتادم. منظور زهیر، چهره و ظاهر امام حسین  نبود بلکه منش، روش و خلق و خویش محمدی بود و دیگر اینکه من دشمن او را شناختم و موضعی که دشمن در مقابل حسین  داشت را شناختم و ترفندهای شما باعث شد که من در کنار حسین  بیایم و در مقابل شما بایستم.

روزی اباثمامه مقابل خیمه اباعبدالله  نشسته بود که دید پیکی از طرف سپاه دشمن به سمت اردوگاه امام می آید. آن پیک، کثیر بن عبدالله بود و یکی از کسانی بود که از کوفه برای امام  نامه نوشته بود. از دور که می آمد، حضرت به ابوثمامه فرمودند آیا او را می شناسی؟ عرض کرد: بله یابن رسول الله! او یکی از شقی ترین مردم است.

مرحوم شیخ صدوق در علل الشرایع، این روایت را بیان فرموده که: خداوند تبارک و تعالی به یکی از پیامبرانش وحی کرد که به متدیّنین بگو که سه کار را انجام ندهند:

1- لباس دشمن را نپوشند.

2- غذایی که دشمنان ما می خورند را نخورند.

3- روش دشمن ما را دنبال نکنند که اگر این طور شد دشمن من هستند.

روش دشمنان امام حسین  در کربلا، پیمان شکنی، شراب نوشیدن، لهو و لعب و موسیقی و این گونه موارد بود. اگر کسی می خواهد در اردوگاه امام حسین  باشد اما اخلاقش مثل اخلاق دشمنان ائمه  باشد، او دشمن امام است نه دوست امام. پس دشمن شناسی مهم است. انسان اگر مار را نشناسد مار او را می گزد. بچه اگر حرارت آتش را نداند به آن دست می زند و دستش می سوزد.

امروز بعضی ها در لباس دوست، تبلیغ و ترویج افکار شبهه ناک می کنند. گاهی به نام جلسات عرفانی و دینی و معنوی، جوانان را به سمت بی نمازی و انحراف می کشند و ریشه ی مبانی دینی را می زنند. راجع به دشمن باید سه مطلب را توجه داشت:

1- قرآن کریم در سوره ی ممتحنه می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن خدا را دوست نگیرید.

2- امیرالمؤمنین  فرمودند: دشمن را کوچک نشمارید حتی اگر ضعیف باشد.

3- از دشمن برائت بجویید. حضرت ابراهیم  خیلی تلاش کرد که عمویش را از بی دینی نجات دهد و او را هدایت نماید اما وقتی دید که اثر ندارد و او دشمن خداست، او را رها کرد و از او برائت جست همانطور که حضرت نوح فرزندش را رها کرد.

علی بن حاتم، پسر حاتم طائی، شخص بسیار متدیّنی بود و از شیفتگان و دلبستگان واقعی امیرالمؤمنین  بود و سه فرزندش در راه اسلام به شهادت رسیده بودند. او یک پسر داشت به نام زید که روزی در جنگ صفین در بین کشته ها در حال قدم زدن بود که دید دائی اش که در سپاه معاویه بوده به دست سپاهیان امیرالمؤمنین  کشته شده است. تا دائی اش را دید، حسّ فامیلی اش گل کرد و شروع کرد به فحش دادن به سپاه امیرالمؤمنین  و خط و نشان کشیدن برای قاتل دائی اش و حمله کرد به سمت سپاه امیرالمؤمنین  و بعد هم به سپاه معاویه پیوست. علی بن حاتم، وسط میدان ایستاد و گفت: خدایا! من از این فرزند برائت می جویم. او فرزند من نیست و بعد هم گفت که اگر پیدایش کنم خودم او را می کشم.

محمد بن عتبه، پدرش به دست سپاه اسلام کشته شده بود و یا حمزه، عموی پیامبر، پدرش در جنگ بدر در بین منافقان بوده و کشته شد. امام علی  بارها می فرمودند که من سه محمد نام را دوست دارم. یکی محمد بن ابی بکر که حضرت در سوگ او گریستند. یکی محمد بن عتبه و دیگری محمد بن جعفر پسر برادر حضرت. این محمد بن عتبه پسر دائی معاویه بوده است و پدرش در جنگ های صدر اسلام کشته شده بود. این شخص را سپاه دشمن دستگیر کردند و به نزد معاویه آوردند. معاویه به او گفت تو که از ما هستی چرا از علی دفاع می کنی و ما را رها کردی؟ پدرت را همین ها کشته اند! محمد بن عتبه در پاسخ معاویه گفت: من یک نگاهی به سپاهیان تو انداختم و یک نگاهی هم به سپاهیان علی و دیدم هر چه انسان سالم و متدیّن و متّقی است در سپاه علی است و هر چه انسان فاسد، بد سابقه و بد ذات و مطرود پیغمبر است دور و بر تو هستند. در نتیجه من فهمیدم که علی بر حق است و به او پیوستم. معاویه که پاسخی نداشت به او بدهد گفت اگر از علی دست برنداری تو را می کشم. او هم پاسخ داد که من از شهادت باکی ندارم. محمد بن عتبه را به شهادت رساندند اما چون که او دشمن شناس بود، حاضر نشد که گرایش به دشمن پیدا کند. جوانان عزیز! هر ندایی را توجه نکنید. برائت از دشمن و دشمن شناسی ما و شما، مکمّل ولایت ماست.

ما دوگونه دشمن داریم:

1- دشمن درونی: که در درون خودمان است و از همانجا به ما لطمه می زند. حدیث می فرماید: دشمن درون، غضب و شهوت است و همین ها باعث بسیاری از گناهان بزرگ است. ما قبل از هر کاری باید با دشمن درونمان مبارزه کنیم. یکی دیگر از دشمنان درونی، شکم است. شکمی که انسان را به حرام خواری و خوردن لقمه ی شبهه ناک وادار می کند که اگر این طور شد، حلاوت و شیرینی عبادت از انسان گرفته می شود و حتی با انسان کاری می کند که امام کش می شود. البته عزیزان بدانند که ارتکاب گناه لذیذ است و نیازبه تحریک ندارد و خود به خود، انسان به طرف آن کشیده می شود و این که فرموده اند بهشت با سختی همراه است و جهنم با راحتی منظور همین است. گناه نیازی به تبلیغ ندارد و شیطان برای به دام انداختن بندگان، تبلیغ نمی کند و طبق فرمایش پیامبر اکرم  که فرمودند: من مبلّغ مبعوث شدم و شیطان مزیّن است و کاری که انجام می دهد این است که گناه را زیبا نشان می دهد و لذا این که می بینید نماز صبح برای انسان سنگین است، دلیلش همین است که لذّت عبادت از ما گرفته شده است. از اینجا نتیجه می گیریم که وقتی می فرمایند دنیا زندان مؤمن است و بهشت کفار، منظور همین است.

2- دشمن بیرونی: هیچ کس از منافقین خوشش نمی آید. چون که نفاق، صفتی است که در بعضی از روایات، شدیدتر از کفر بیان شده است. امیرالمؤمنین  در نامه شان به محمد بن ابی بکر نوشتند: ای محمد بن ابی بکر! رسول خدا  به من فرمودند: یا علی! من از مؤمن و کافر بر تو نمی ترسم. من از منافق بر تو می ترسم چونکه منافق را اگر هفتاد بار هم برایش استغفار کنی باز هم مورد قبول نیست مگر اینکه توبه کند و از حالت نفاق بیرون آید. آیات فراوانی در قرآن کریم راجع به منافین است و در روایات آمده که منافق در درک اسفل یعنی پایین ترین نقطه جهنم است. امیرالمؤمنین  فرمودند:

منافق، پنج نشانه دارد:

1- منافق وقتی نگاه می کند، نگاهش لهو و بیهوده است. از مصادیق نگاه لهو می توان به نگاه کردن به نامحرم، نگاه کردن در خانه ی مردم، و به طور مشخص، نگاه لهو، نگاه به آن چیزی است که مجاز نیست.

2- منافق وقتی ساکت است غافل است.

3- منافق وقتی حرف می زند حرفش لغو است. حرف لغو یعنی حرفی که هدف و برنامه ندارد و در آن، گناه وجود دارد و ایجاد فتنه می کند.

4- منافق وقتی ثروتمند بشود طغیان می کند و دیگر کسی را نمی شناسد و به دیگران ظلم می کند. انسان مؤمن اینگونه نیست بلکه خوبی ها هیچ وقت از یادش نمی رود.

همیشه با دیگران مهربان است و از همه ی اینها مهم تر، احترام به پدر و مادر است که برای انسان زحمت کشیده اند، همانطور که ائمه  و علمای دین نسبت به والدینشان عنایت ویژه داشتند و در روایات متعددی احترام به پدر و مادر مؤکّدا سفارش شده است. پس مبادا ما نسبت به پدر و مادرمان بی تفاوت باشیم و به آنها بی احترامی کنیم.

5- منافق وقتی مصیبتی برایش پیش می آید کم صبری می کند و فریاد و ناشکیبایی از خودش نشان می دهد. پس نتیجه می گیریم که تفاوت انسان مؤمن با منافق در چهره و ظاهرشان نیست بلکه در صفاتشان است مثلاً فرق بین ابوذر و ابولهب این است که ابوذر، صادق بود، وفای به عهد داشت و از یاران پیامبر  بود و ابولهب دروغگو و خائن بود و پیغمبر را قبول نداشت. دشمن شناسی یعنی اینکه اخلاق دشمن را بشناسیم که اگر اینطور شد از دشمن پرهیز می کنیم. اگر هم می خواهیم دشمن شناس خوبی شویم، یکی از راههایش این است که به دعای هشتم صحیفه ی سجادیه مراجعه کنیم که در آنجا حضرت، 44 مورد از نشانه های دشمن را در آنجا بیان فرموده اند. یاران اباعبدالله  هم دشمن را خوب می شناختند و هم در مقابلش به موقع موضع درست می گرفتند.



برگرفته شده از وبلاگ روزنوشته های یک طلبه www.islamtalabeh.blog.ir


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: منبرها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی